عشق خشن من ❤️ فصل دوم ❤️ پارت 7
از پله بالا رفتم به طرف اتاق خانم ا.ت داشتم می رفتم که چشمم از لایه در باز اتاق مین هو به ا.ت افتاد خوابش برده بود و هیچ پتوی روش نبود رفتم داخل مین هو رو محکم بغل کرده بود . خیلی برای من آشنا بود اصلا یادم نمیاد که اون کجا دیدم رفتم جلو تر یکم خم شدم و به مین هو نگاه کردم یه لبخند روی لبام آمد بعد نگاهم رو داداشم به خانم ا.ت. خیلی زن زیبایی بودن اما معلوم بود که کلی نگرانی و ناراحتی داره .البته این برا یه خانم که بدون هیچ کسی داره بوش رو بزرگ می کنه عادی هست . موهاش ریخته بود روی صورتش یه چیزی از درون داشت وادارم می کرد که موهاش رو از روی صورتش کنار بزنم و دستام رو بردم جلو موهاش رو کنار زدم که یهو دوباره خاطرات تار و سیاهی به سراغ من آمدن از سر درد یه آه کوچیک کشیدم . اما نمی خواستم اونا رو بیدار کنم پس سریع از جام بلند شدم و به سمت اتاق ا.ت رفتم و درو بستم پشتم رو به در داده بودم که یهو از دماغم خونه آمد. رفتم جلو آینه با یه دستمال اون پاک کردم نشستم روی تخت و به گوشه کنار اتاق نگاه می کردم از سلیقش معلوم که یه دختر پر جونبو جوش یه تیشرت مردانه اونجا بود یعنی مال کی می تونه باش رفتم اون با دستام گرفتم این تیشرت هم خیلی برام آشنا بود انداختنش سر جایش روباره رفتم خودم پرت کردم روی تخت و خوابیدم
صبح از خواب بیدار شدم و رفتم یه دوش گرفتم آمدم لباسم رو پوشیدم از پایین صدای آواز و خنده می آمد از پله ها پایین رفتم مین هو روی میز نشسته بود و دست می زد و می خندید و به همراه مادرش آهنگ می خوند .
ا.ت هم داشت پنکیک درست می کرد و آهنگ می خوند و به هر دری که می داد مین هو صدا های خنده بلند می شد ا.ت هم می خندید با اینکه تنها زندگی می کنه و کلی سختی کشیده اما نمیزاره به بوش سخت بگذره
؟اعع عمو بیدار شدی
ا.ت با تعجب به سمت من برگشت انگار که خجالت کشیده باشه
+ببخشید فکر کنم سر و صدای ما شما رو بیدار کرد
_نه من خیلی وقت که بیدار شدم
؟عمو عمو ببین مامان چقدر چیز میز درست کرده
_واییی چقدر زیاد اما لازم به این کار نبود
+نه مشکلی نیست امروز می خواستم به مین هو هم یه جایزه بدم بخاطر اون این همه غذا درست کردم
؟_+خنده
نشستیم و صبحانه خوردیم .....
صبح از خواب بیدار شدم و رفتم یه دوش گرفتم آمدم لباسم رو پوشیدم از پایین صدای آواز و خنده می آمد از پله ها پایین رفتم مین هو روی میز نشسته بود و دست می زد و می خندید و به همراه مادرش آهنگ می خوند .
ا.ت هم داشت پنکیک درست می کرد و آهنگ می خوند و به هر دری که می داد مین هو صدا های خنده بلند می شد ا.ت هم می خندید با اینکه تنها زندگی می کنه و کلی سختی کشیده اما نمیزاره به بوش سخت بگذره
؟اعع عمو بیدار شدی
ا.ت با تعجب به سمت من برگشت انگار که خجالت کشیده باشه
+ببخشید فکر کنم سر و صدای ما شما رو بیدار کرد
_نه من خیلی وقت که بیدار شدم
؟عمو عمو ببین مامان چقدر چیز میز درست کرده
_واییی چقدر زیاد اما لازم به این کار نبود
+نه مشکلی نیست امروز می خواستم به مین هو هم یه جایزه بدم بخاطر اون این همه غذا درست کردم
؟_+خنده
نشستیم و صبحانه خوردیم .....
- ۶.۵k
- ۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط